دوختن پارچه با دست و به وسیلۀ نخ و سوزن، دوخت و دوز نقش و نگار انداختن در پارچه با نخ و سوزن در پزشکی داخل کردن داروی مایع به بدن به وسیلۀ سوزن تو خالی، آمپول زدن، تزریق
دوختن پارچه با دست و به وسیلۀ نخ و سوزن، دوخت و دوز نقش و نگار انداختن در پارچه با نخ و سوزن در پزشکی داخل کردن داروی مایع به بدن به وسیلۀ سوزن تو خالی، آمپول زدن، تزریق
کیسه ای که در آن سوزنها رانگهدارند. (آنندراج). استوانه ای کاواک از چوب یا فلز که در آن سوزن گذارند. (ناظم الاطباء) : به تشریفت چو سوزندان جیب از نرمدست آل زبانی آتشینم هست ولیکن درنمیگیرد. نظام قاری
کیسه ای که در آن سوزنها رانگهدارند. (آنندراج). استوانه ای کاواک از چوب یا فلز که در آن سوزن گذارند. (ناظم الاطباء) : به تشریفت چو سوزندان جیب از نرمدست آل زبانی آتشینم هست ولیکن درنمیگیرد. نظام قاری
کنایه از کسی که بر سخن گفتن قادر نباشد. (آنندراج). عاجز در تکلم یعنی آنکه زبان وی مانند سوسن است. (ناظم الاطباء) ، کنایه از فصیح و شیوا زبان. (آنندراج). فصیح و زبان آور یعنی زبان وی مانند گل سوسن و دارای همه قسم تکلم و تلفظ میباشد. (از ناظم الاطباء)
کنایه از کسی که بر سخن گفتن قادر نباشد. (آنندراج). عاجز در تکلم یعنی آنکه زبان وی مانند سوسن است. (ناظم الاطباء) ، کنایه از فصیح و شیوا زبان. (آنندراج). فصیح و زبان آور یعنی زبان وی مانند گل سوسن و دارای همه قسم تکلم و تلفظ میباشد. (از ناظم الاطباء)
بچه مرغی که پرهای نوبرآورد و آن پرها بعینه مثل سوزن و خار باشد و آنراسیخ پر نیز گویند. (آنندراج) (از غیاث) : به مرغانی که سوزن بال دیده که جز اشک شرر دانه نچیده. حکیم زلالی (از آنندراج)
بچه مرغی که پرهای نوبرآورد و آن پرها بعینه مثل سوزن و خار باشد و آنراسیخ پر نیز گویند. (آنندراج) (از غیاث) : به مرغانی که سوزن بال دیده که جز اشک شرر دانه نچیده. حکیم زلالی (از آنندراج)